دسته بندی “جزئیات”
دلخواه: آنچه (آنکه) دل آن را بخواهد.
دلگیر: آنچه موجب گرفتگی دل است.
دلباز: آنچه موجب گشایش و باز شدن دل است.
خط یک مترو. هر دو دست پیرمرد به وضوح میلرزید. دست چپ گوشی را میجنباند و انگشت اشارهی راست روی صفحهاش ضرب میگرفت. باشد که یکی هم به نشانی بنشیند! صفحهی یک گروه وایبری باز بود. پیامها همه حدیث و آیه و ذکر مستحبات بود. عنوان گروه شان “دروزاهی بهشت”. پل صدر دروازهی بهشت را بست و پیاده شد.
پی نوشت:
حدود ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از هموطنان ما در ایران از شبکه وایبر استفاده می کنند. منبع
در گیر افکار نشوید، سعی در تغییر آن ها نکنید، تنها به مشاهده ی آن ها اکتفا کنید.
دلدار: آنکه دل در اختیارش است. آنکه دلی در پیش او در گرو است.
دلبر: کسی که دل را برده است. کسی که توانایی بردن دل را دارد.
دلداده: کسی که اختیار دل را به دیگری داده است. کسی که دلش را واگذار کرده است.
دوگانگی رفتاری عجیبی داریم ما ایرانی ها. در بیان و محاوره، تعارفات عجیب و غریب و اغراق شده فراوان به کار می بریم. در خیابان برای نیم متر جلوتر بودنِ در ترافیک حاضریم یقه ی یکدیگر را پاره کنیم.
فکر و خیال می تواند تو را با خود ببرد. در خود فرو بکشد. بیاید بالا. تا بالای سرت. خیال را می توانی از قطره ای آغاز کنی. آن را بپروی. آن را حجم بدهی. جایی ممکن است رشته ی خیال از کف برود و آنگاه خیال تو را در بر خواهد گرفت. می شود لب دریای خیال به نظاره نشست. می شود در آن غرق شد. می شود درآن دست و پا زد و کمک خواست. زندگی جزیره ای است خیالی. می توانی اسیرش بشوی یا به نظاره ی غروب دل انگیزش بنشینی. مسلم است که لب دریای طوفانی نه کسی می نشیند نه قایقی می گذرد. اگر حواس تان به این نکته باشد آن وقت یک عمر خیال تان راحت خواهد بود!